میم

ساخت وبلاگ

22 ساله که بودم از نظر مالی خیلی تحت فشار بودیم .انگار یهو زلزله اومده بود وهمه چیمونو گرفته بود. در به در دنبال کار بودم و به لطف دوستم تونستم تو بیمارستان تو بخش اداری مشغول به کار شم .به عنوان اولین کار رسمی جز بدترین و تلخ ترین تجربه های زندگیم بود ساعت هفت مجبور بودم اونجا حاضر باشم .پس باید پنج ونیم از خواب بلند می شدم اون زمان ها این قدر مترو و اتوبوس و کلن سیستم حمل و نقل پیشرفته نبود.به خاطر همین باید خیلی زود بیدار میشدم .وقتی سوار تاکسی میشدم که به اولین و نزدیک ترین اتوبوس برسم کلی دعا دعا میکردم که اتفاقی نیافته انگار از تاکسی ها می ترسیدم و هنوز هم انگار می ترسم.و شاید این ترس ارثیه همون روزهاست .وقتی می رسیدم اول بدبختی ها بود انگار بد ترین و عقده ای ترین ادم ها اونجا جمع شده بودن تا عذابم بدن .این حجم از بی مهری و نامهربونی برای تجربه اول برام سخت و تلخ بود.اما نیاز مالی منو بر اون می داشت که تحمل کنم .از طرفی جرات استعفا هم نداشتم.می ترسیدم کار گیرم نیاد میترسیدم نتونم کاری کنم می ترسیدم طرد بشم می ترسیدم به عنوان ادم تنبل شناخته بشم وهزاران ترس دیگه .نمیدونستم باید چی کار کنم هرروز با بی میلی و استیصال در حالی که بغض ته گلوم بود می رفتم سرکار و عصر خسته و نا امید بر میشگشتم.ی روز که تو همین حال و هوا داشتم بر میگشتم با ی آقایی و خاهرش اشنا شدم .که از قضا خاهر این آقا همسایه ما بود .خلاصه که از من خوششون اومد و قرار شد ی روزبیان خونه ما .خیلی به آشنایی نکشید و فقط اینجور خلاصه شد که این آقا وضع مالی خیلی خوبی داشت و دوست داشت که همسرش خانه دار باشه .اگه امروز به این فک میکنم که این قضیه چه قدر موجبات انزجار که ی مرد منو خانه دار و محکوم به خونه نشینی کنه تواو میم ...ادامه مطلب
ما را در سایت میم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : havali87o بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 17:22

دیگه گریه نکردم چون فهیده بودم با گریه کاری درست نمیشه .قلبم مچاله شده بود.امیدم نا امید شده بود اما انگار بازی زندگی رو بلد بودم انگار فهمیده بودم که بعد از چند تا بد بیاری بزرگ ی خوش شانسی بزرگ همراهشه. تصمیم گرفتم دو هفته تحمل کنم و بعد دوباره از اول شروع کنم بالاخره ی راهی پیدا میشد. باید صبور می بودم هفت اول گذشت داشتم خود خوری میکردم و به خودم میگفتم فقط یک هفته دیگه فرصت دارم .هفته دوم که شروع شد معجزه خودشو بهم نشون داد.از جایی که فکر نمیکردم بهم زنگ زدن.همه چیز داشت اونجور میشد که دوست داشتم یا شاید بهتره بگم در حال حاضر لازم داشتم .ی پیشنهاد کار خوب .با حقوقی که الان کارم رو راه می ندازه و منو جلو میندازه .در جایی که دیده میشم  انگا ردوباره بلند شدم .این روزها در اوج استرس به سر میبرم .اما امیدوار و خوش بینم .امیدوارم وقتی یک اسفند بیاد که جای جدید با خوشحالی کارم رو شروع کردم و در حال تجربه جدید هستم .  +  یکشنبه ۱۴۰۰/۱۱/۱۷      |  میم ...ادامه مطلب
ما را در سایت میم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : havali87o بازدید : 16 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 3:12

هر وقت دعوامون میشد مهم نبود سر چه مساله ای هر مساله ای که بود میزد دشت کربلا و از دو تا آدم به عنوان آدم هایی که من باهاشون بودم و بهش نگفتم و به خاطر عشقش بخشیده نام می برد که یکی از اونا ی آدم فرضی بود که هیچ وقت هویتش رو فاش نمیکرد حالا من مونده بودم که داره ی دستی م یزنه یا اینکه داره به اشتباه از کی یاد میکنه.بالاخره تو یکی از این هزاران بار دلو زدم به دریا و گفتم تمومش کن .تا کی قراره ادامه بدی به چیزی که هیچ فایده ای نداره.ی عذاب برای خودت و ی نقطه ضعف برای من مشخص کردی که تو هر دعوا بکنیش پاشنه اشیل و با تیر حمل کنی بهش.این ادم فرضی کیه که یا داری توهمی پیش مییری یا واقعا داری اشتباه میکنی بالاخره گفت که منظورش ف هست .دیروز ی عکس تولد دیدم که دوستای قدیمی که بعد از ازدواج دیگه هیچ وقت ندیدمشون دور هم جمع شده بودن.ف هم بود با دختری که کنارش نسشسته .فهمیدم که زنشه و حدود دوساله ازدواج کرده.یهو انگار گذشته اومد جلوی چشمم.من با ف وقتی اشنا شدم که همسرم رو هنوز نمی شناختم وقتی ف بهم نزدیک شد که تازه با همسرم در حال اشنایی بودم وراستش هنوز حسی و اعتمادی بینمون نبود.ف برای من مثل بقیه بود اما شاید من براش مثل بقیه نبودم.یبار با با اکیپ قرار داشتیم و قرار بودکه ازونک جلوتیاتر شهر همو ببینیم.ف گفت که ونکه و با هم بریم این تنها باری بود که با هم دوتایی بودیم و تنها شاعبه ای که میشد به رابطه مازد .یهو گفت بیا بریم ی کافه اینجا هست ی چیز جدید اورده دوست دارم امتحانش کنم .باهم رفتیم اونجا هنوز جمله اش یادمه گفت دوست دارم از الان تا بعد ها ی عالمه چیز جدید و نو رو باهات امتحان کنم .بعد از اون بهش گفتم که برنامه زندگیمو با ادم دیگه ای متصورم و نمیخام به ی احساس پسر بچه ای مثل تو به میم ...ادامه مطلب
ما را در سایت میم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : havali87o بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 3:12

خواستم ی متن بذارم و کلی اب و تاب بدم و کلی استعاره واینا

گفتم الکی وقت با ارزشتون رو نگیرم وقتی می تونم همشو تو دو جمله بگم ..

روی سخنم به شماست که تو هر شرایطی برام کامنت می زارید ...

دو جمله مهمان من باشید

یک : مرسی که این قدر خوب هستید ..

دو : مرسی صرفا بخاطر خوب بودن خوب هستند............

میم ...
ما را در سایت میم دنبال می کنید

برچسب : دو کلام حرف حساب,دو كلام حرف حساب,دو کلام حرف حساب شبکه نور,دو کلام حرف حساب فاطمه,دو کلمه حرف حساب pdf,دو کلمه حرف حساب,دو کلمه حرف حساب با خدا,دو کلمه حرف حساب از عشق,دو کلمه حرف حساب با تندروی,دانلود دو کلام حرف حساب, نویسنده : havali87o بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 13 آبان 1395 ساعت: 17:44

تصمیم گرفتم که تو زندگیم ی ری اینجینرینگ ( همون مهندسی مجدد خودمون ) انجام بدم

مثلا کل سهم هام رو بفروشم و از نو سبدمو بسازم

مثلا آدم های اضافه زندگی ام رو بریزم دور و آدم های جدید وارد کنم

مثلا رنگ موهامو عوض کنم

مثلا ی دفتر نو بردارم جزوه بنویسم

مثلا وبلاگمو عوض کنم ..

اگه دوست داشتید بگید آدرس جدید وبلاگمو براتون می فرستم ..

 

امضا : ماهرو

میم ...
ما را در سایت میم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : havali87o بازدید : 15 تاريخ : پنجشنبه 13 آبان 1395 ساعت: 17:43

با یک حساب و کتاب سر انگشتی در یافتم که من فقط سه واحدم مونده و ترم دیگه می تونم پایان نامه رو بردارم .از قدیم گفتن صنایعی ها از همه چی اطلاع دارد به عمق ده سانتی متر .من برای پایان نامه ام سه رشته مختلف می تونم انتخاب داشته باشم به شرح زیر : 1- صنایعی خالص و محض باشه که شامل گرایش هایی مثل : کیفیت ، زنجیره تامین ، بهینه سازی سیستم ها که به صنعت ربط داره دیگه توضیح نمی خواد که البته هم کلاسیم هوش مصنوعی رو انتخاب کرده ..لیلا اینام توربین باری کلن هرچی به صنعت طور ربط پیدا کنه  2- مدیریتی باشه  که شک ندارم که اینو نمی خام چون ی سری تعوری هاست که به درد مدیر مدیرا میم ...ادامه مطلب
ما را در سایت میم دنبال می کنید

برچسب : پایانه نامه,پایانه نامه حسابداری,پایانه نامه مدیریت,پایان نامه پایانه مسافربری,پایان نامه پایانه دریایی,بانک پایان نامه,پایان نامه پایانه های مسافربری,دانلود پایانه نامه,پایان نامه معماری پایانه مسافربری,آیین نامه پایانه های مسافربری, نویسنده : havali87o بازدید : 36 تاريخ : سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت: 23:46

این لیسانسی که شما دهنتونو کج می کنید می گید لیسانس دارم ..با کلی شرمساری

ما واسه قبول شدنش یک سال پشت کنکور بودیم...این فلاکس قدیمی این رادیو داغون گواهی شب بیداریای منه ..

نمی فهمید ؟؟نه !!

اگه تو این مملکت کسی می فهمید که گرفتن لیسانس و ارشد و دکتر این قدر مفت نمی شد (نویسنده در این جا به یاد دردهایش سکوت می کند )

میم ...
ما را در سایت میم دنبال می کنید

برچسب : شما که لیسانس داری,شما که لیسانس دارین,شما که لیسانس دارید,شما كه ليسانس داري,شما که سواد داری لیسانس داری, نویسنده : havali87o بازدید : 43 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 14:03

ی چیزایی تو زندگی هست که این قدر دلت می خواد ازشون فرار کنی که خودت هم گاهی مردد می شی که آیا این جزعی از زندگی من بوده ؟؟

یعنی اون آدم داستان من بودم .نه بابا من نبودم .شایدیکی بوده شبیه من.. با کلی حماقت ..

من اولین رابطه احساسی رو مثل خیلی از هم نسلانم تو دانشگاه شروع کردم البته اگه بخام منصف باشم ی چند واحد پیش نیاز در دوران دبیرستان پاس کردم ..اما درس اصلی رو همون ترمای اول دانشگاه بر داشتم ..

میم ...
ما را در سایت میم دنبال می کنید

برچسب : 16 آبان دنگ شو,16 آبان,متن 16 آبان دنگ شو,فال 16 آبان 93,فال 16 آبان 92,متولدین 16 آبان,پلاک 16 آبان دنگ شو,فال 16 آبان 1392,فال امروز 16 آبان,قیمت دلار 16 آبان 92, نویسنده : havali87o بازدید : 15 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 14:03

ی جاهایی تو زندگیه که انگار داری از نوجوانی وارد مرحله جوانی می شی بزرگترین افتخارت اینه که بگی من کلی رفیق دارم و این قدر کلمه رفیق بزرگ و مقدسه که می تونه قداست کلمه خانواده رو هم دچار تذلذل کنه ..اون قدر که می تونی گاهی تو رو مامان و بابات وایسی و بگی اه مگه مسافرت با شمام حال می ده ..من حوصله مهمونی خوننه خاله رو ندارم  التماس های مادرت رو به رفتن به خونه مادر بزرگ و پدربزرگت نادیده می گیری اما اگه رفیقت یک نیش زنگ بزنه ی رب نشده سر خیابونی ..حالا این وسط یک سری برات از خواهر و برادر عزیز ترن یک سری هم ممکنه یک نیمچه خنجری بزنن ..اما گذشت زمان بهت یک چیزی میم ...ادامه مطلب
ما را در سایت میم دنبال می کنید

برچسب : خداحافظ ای جوانی من,آهنگ خدا حافظ ای جوانی من, نویسنده : havali87o بازدید : 46 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 13:59

سلام ..

وای من واقعا نمی دونم این مقاله نوشتن به چه درد می خوره .از بس مقاله خوندم مخم درد می کنه .همشونم از بدیهیات می گن ..یعنی یک اوس مشنگ رفته کلی خودشون به آب و اتیش زده تا بدهیات رو بگه بعد که اس مشنگ تر که استاد من باشع منو بد بخت کنه که اونا رو بخونم ؟؟

 

بازارم که خوبه ..من به این نتیجه رسیدم که تکنیکال شر  وو ره البته خوبه که من یاد گرفتمش .ولی به نظرم هیچ تکنیکال کاری نتونسته پولدار شه پس تکنیکال خرید کردن خریته ..

در ادامه .............

میم ...
ما را در سایت میم دنبال می کنید

برچسب : چگونه با پدرت آشنا شدم,چگونه با پدرت آشنا شدم نامه 38,دانلود فیلم کوتاه چگونه با پدرت آشنا شدم, نویسنده : havali87o بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 20:52